ظاهرش
نمیدونم چرا وقتی اسم مصاحبه میاد ناخوداگاه به یادش میوفتم؛مهربون ،خوش خنده ،چشم و دل سیر و طبیعت بلند اولا فکر میکردم 55 سال رو داشته باشه ولی وقتی پرسیدم: 42 ساله است و تا دوم ابتدایی خونده و از دار دنیا یه دختر داره و یه پسر: با دخترش خونمون بودن اخه باهم دوستیم ، با کلی خجالت گفتم فاطمه خانم من میخوام باتون مصاحبه کنم. بعد نت و وبلاگ وسوالاتم رو تو 10 دقیقه براش توضیح دادم و بعد یواش گفتم حالا سوالامو ازتون بپرسم؟با نگاه و خنده ای به دخترش گفت: خب بپرس. یواش تر از قبل گفتم ناراحت نمیشید؟ اخه ...نه بپرس
فقط میخوام به ظاهرش توجه کنید دل پُر دردش بمونه مال خودش:
فاطمه خانم کمی از اوایل زندگیتون برام تعریف میکنید؟
شوهرم متولد 1310 بود نامه نویس دادگستر بود(با دست) و قبلا یکبار ازدواج کرده بودو 7 تا بچه داشت،سر مسایلی از همسرش طلاق میگیره و با پدرم اشنا بودن ، قسمت میشه که با من ازدواج کنه.
با اینهمه تفاوت سنی و همسر سابق چرا قبول کردید؟مرد خوبی بود؟
قسمت همین بود.خیییلی اقا بود. توی زندگی همیشه با دست پر میومد خونه و یکبار به من تو ،نگفت و بی احترامی نکرد.هیچ وقت ، هیچ چیزی برامون کم نذاشت.
الان کجاست؟
4 ساله که فوت کرده
حقوق بازنشستگی داره؟خرجتون از چه راهی میرسه؟
چون کارمند اونجا نبود حقوقی نداره ،خدا روزی رسونه منم کار میکنم
خب الان شغل شما چیه؟
سبزی پاک میکنم ،بادنجان سرخ میکنم ،توخونه مردم کار میکنم و... تا دستم جلوی کسی دراز نباشه.
فاطمه خانم خونتون چند متره؟
55 متر
یعنی اتاق خواب ،پذیرایی، اشپزخونه اُپن؟
با لبخندی تلخ گفت: یه اتاق 20 متری ، بجای اتاق پذیرایی،خواب و ...،اشپزخونه ی 3 متری اُپنش طلبتون، با یه حیاط 13 متری و یه زیر زمین نمور و ترسناک که حمام هم اونجاست همین
بعد با خنده قاه قاهش گفت: ما اینقدر خاک برسریم که توی حمام هم از سقف خاک میریزه توی سرمون.
(نمیدونستم باید بخندم یا سکوت کنم ولی چشمام کار خودشونو میکردن.)
عروس هم دارید؟
یه ساله عروس گرفتم که تو یه اتاق بالای اتاق خودمون زندگی میکنه.دختر خوب و قانعیه
فقط اتاق؟پس حمام و اشپزخانه و دستشویی چی؟
حمام و دستشوییش یکیه ،اشپز خونه هم با همیم.
داماد چطور؟
دختری که بابا بالای سرش نباشه همه جور بلایی سرش میارن، فامیلا به زور شوهرش دادن و بعد طلاق گرفته ،تو خونه است.
چه مشکلی داشت؟چرا قبول کردید؟
مشکل اخلاقی داشت و دخترم رو کتک میزد که تونامزدی فهمیدیم، خیلی ازش تعریف میکردن از فامیلای دور بود.
با هر سوالی که میپرسیدم ازش خجالت میکشیدم و سرخ میشدم ولی صداقت و یه رنگیش باعث میشد بازم بپرسم.
اخرین باری کی نمازتون رو خیلی دیر خوندید؟
3 روز پیش که سر کار بودم نماز ظهرم رو 30/3 خوندم.
کی از زندگی شکایت کردید؟
ااا خدا نکنه . . . هیچ وقت
چه ارزویی دارید که میخواید براورده بشه؟
دوست دارم خدا حاجت همه انسانها رو بده ،صدقه سر اونا بچه های منم خوشبخت و عاقبت به خیرکنه.
دلتون میخواد به چه زیارتی برید؟
خیلی دوست دارم خونه خدا و حرم پیغمبر (صل الله علیه واله ) رو زیارت کنم.
فقط میگم از اینکه کنار چنین انسانهایی زندگی میکنم خوشحالم، چون به یادم میارن که از خاکم،به خاک برمیگردم پس باید خاکی باشم.
یا علی
کلمات کلیدی :